کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ادا و اصول در اوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اصولی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اصول) [عربی. فارسی، مقابلِ اخباری] 'osuli ۱. پیرو اصول و قواعد.۲. متکی بر اصول و قواعد محکم.۳. عالمی که به علم اصول عمل میکند؛ عالم متعمق در اصول علوم.۴. عالمی که در اصول دین بحث میکند.۵. علمای اسلام که در امور شرعی به علم ا...
-
کلاسیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: classicisme] kelāsism ۱. اصول و قواعد ادبی و هنری یونان و روم قدیم که در دورۀ رنسانس احیا شد.۲. (اسم مصدر) پیروی از این اصول در آثار ادبی.
-
انضباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enzebāt ۱. رفتار دارای نظم و پیرو اصول معین.۲. (اسم) قاعده یا اصول حاکم بر فعالیتها در رفتارها.
-
اصول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'osul ۱. [جمعِ اصل] = اصل۲. (فقه) علوم شرعی که از چهار اصلِ کتاب، سنت، اجماع، و قیاس تشکیل میشود.۳. (موسیقی) هفده آواز اصلی در موسیقی قدیم ایرانی.〈 اصول دین: در اسلام، اصولی که این دین مبتنی بر آن است و عبارتند از: توحید، نبوت،...
-
کاپیتالیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitalisme] (جامعهشناسی) kāpitālism نوعی نظام اقتصادی که بر اصول آزادی فردی در فعالیتهای اقتصادی و حق مالکیت خصوصی بنا شده؛ سرمایهداری.
-
اجماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ejmā' ۱. اتفاق و هماهنگی گروهی در امری؛ متفق شدن.۲. (فقه) اتحاد فقها در مسئلهای شرعی؛ از اصول چهارگانه.
-
دینکرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dēnkart] ‹دینکرد› [قدیمی] dinkart کارهای دینی؛ مجموعهای از اطلاعات راجع به قواعد و اصول و آدابورسوم و روایات و ادبیات کیش مزداپرستی به زبان پهلوی که تٲلیف آن در قرن نهم میلادی توسط آرتور فرنبگ (آذرفرنبغ) آغاز شد و در اواخر همان قرن تو...
-
رمانتیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: romantisme] romāntism مکتبی هنری و ادبی که در نیمۀ دوم قرن هجده و دهههای اول قرن نوزدهم در اروپا رواج داشت و با تکیه بر اصول فردگرایی و آزادی، خواهان بازنمایی احساسات درونی، عواطف شخصی، و زندگی مردم عادی بود؛ رمانتیسیسم.
-
مینیاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: miniature] (هنر) min[i]yātor ۱. سبکی در نقاشی و متداول در مشرقزمین که تصاویر را بهصورت ظریف ترسیم میکند و اصول پرسپکتیو را در نظر نمیگیرد.۲. تابلویی که با این شیوه ترسیم شود.
-
گربه رقصانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] gorberaqsāni ادا و اطوار درآوردن و اشکالتراشی کردن در انجام دادن کاری؛ گربه رقصاندن.
-
امامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: امامة] 'emāmat ۱. پیشوایی در جامعه اسلامی از نظر مذهبی و اعتقادی.۲. پیشنمازی.۳. یکی از اصول اعتقادی تشیع که شامل اعتقاد به وجود امام و رهبری و پیشوایی اوست.
-
یوگا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] (ورزش) yugā ۱. مجموعهای از تمرینهای فیزیکی برای کسب قدرت روحی.۲. در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضتهای طاقتفرسا و اعمال حیرتانگیزِ منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس.
-
امپرسیونیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: impressionnisme] (هنر) 'amp[e]resiyonism 'amper-siyonism مکتب و سبکی در هنر که در آن هنرمند بنا به احساس لحظهای خود موضوع یا تصویر را خلق میکند و هرگونه احساس و تٲثیری را به همان حالت که روی داده است، ادا میکند.
-
طبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طب) [عربی. فارسی] tebbi ۱. مربوط به طب: مراقبتهای طبی.۲. دارای کاربرد در طب: تجهیزات طبی.۳. ساختهشده براساس اصول علمی پزشکی برای پیشگیری یا درمان بیماری و ضایعۀ جسمی: عینک طبی، کمربند طبی.
-
انسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ensān ۱. (زیستشناسی) جانداری از راستۀ پستانداران با ده انگشت کارساز، که روی دو پا راه میرود و به سبب داشتن مغز پیشرفته قادر به تکلم و تفکر است.۲. شخص؛ فرد.۳. (صفت) خوب و پایبند به اصول اخلاقی.۴. هفتادوششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، ...