کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اخلاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اخلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ خُلق] 'axlāq ۱. = خُلق۲. هنجارهای موردقبول جامعه که نشاندهندۀ درستی یا نادرستی رفتار اشخاص است.۳. خلقوخو؛ رفتار.۴. رفتار خوب: آدم اخلاقدار.
-
واژههای مشابه
-
خوش اخلاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xoš[']axlāq دارای اخلاق نیک.
-
جستوجو در متن
-
خلیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] xaliq خوشاخلاق.
-
خوش خلق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ بدخلق] xošxolq = خوشاخلاق
-
خوش خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوشخوی› xošxu = خوشاخلاق
-
مکارم الاخلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] makāremol'axlāq اخلاق پسندیده؛ خویهای نیک.
-
نیک خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیکخوی› nikxu خوشخو؛ خوشاخلاق.
-
آدمی سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی. عربی] 'ādamisirat خوشخوی؛ خوشاخلاق؛ کسی که دارای صفات پسندیده است.
-
متلون المزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَلوّنمِزاج] [قدیمی] mote(a)lavvenolme(a)zāj آنکه همواره تغییر اخلاق و تغییر عقیده بدهد؛ دمدمی.
-
ندیدبدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عامیانه] nadidbadid آنکه اخلاق و رفتار مردم نوکیسه و نظرتنگ را دارد؛ شخص نوکیسه و نظرتنگ.
-
نیکوخصال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] nikuxesāl آنکه دارای خصلتهای خوب است؛ نیکخصال؛ خوشاخلاق.
-
قیافه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی. فارسی] qiyāfešenāsi علمی که بهوسیلۀ آن از مشاهدۀ صورت مردم به اخلاق و سیرت آنها پی میبرند؛ فراست.
-
مردم شناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mardomšenās ۱. آنکه اخلاق و آداب مردم را بشناسد؛ شناسندۀ مردم.۲. عالم به علم مردمشناسی.