کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احشا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: احشاء، جمعِ حَشا] (زیستشناسی) 'ahšā = اندرونه
-
جستوجو در متن
-
آبشامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābšāme پردهای که روی احشا و قلب و ششها را پوشانیده و از دو لایۀ نازک تشکیل شده است.
-
اندرونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'andarune ۱. اندرون؛ درون؛ درونی؛ داخل.۲. باطن.۳. (زیستشناسی) اعضای درون شکم جانوران از معده، کبد، رودهها، و غیره؛ امعا؛ احشا.
-
فتق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fatq ۱. (پزشکی) برآمدگیای که در اثر خارج شدن قسمتی از احشا از محل اصلی خود در ناف، کشالۀ ران، و بیضه پیدا میشود.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] هر جای گشاده و فراخ.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] گشادگی.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] شکافتن؛ گشودن.