کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
احسن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ahsan خوبتر؛ نیکوتر؛ بهتر.〈 احسن تقویم: [قدیمی] = احسنالتقویم
-
واژههای مشابه
-
احسن التقویم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ahsanottaqvim نیکوترین شکل. Δ مٲخوذ از قرآن کریم: لَقَد خَلَقنا الاِنسانَ فی اَحسَنِ تَقویم (التین، ۴).
-
احسن الخالقین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'ahsanolxāleqin ۱. نیکوترین آفرینندگان.۲. خداوند.
-
احسن القصص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ahsanolqesas ۱. بهترین قصهها.۲. نام دیگر سورۀ یوسف در قرآن مجید.
-
جستوجو در متن
-
یوسف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] yuso(e)f ۱. هفتمین پسر یعقوب.۲. دوازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه؛ احسنالقصص.
-
استیفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استیفاء] 'estifā ۱. حق یا مال را بهطور کامل گرفتن.۲. کاری را بهطور کامل انجام دادن؛ حق چیزی را ادا کردن.۳. [قدیمی] شغل و وظیفۀ مستوفی؛ حساب مالیات.۴. (ادبی) ادا کردن حق مطلب به نحو احسن.