کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
احاطه کرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مشیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشیمَة، جمع: مشیم و مشایم] (زیستشناسی) mašime پردهای که جنین را در داخل رَحِم احاطه کرده است.
-
دریاچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ دریا] ‹دریاژه› (جغرافیا) daryāče دریای کوچک که از هر طرف خاک بر آن احاطه کرده باشد.
-
جزیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جزیرَة، جمع: جزائر و جزر] jazire قطعهزمینی در وسط دریا که از هر طرف، آب آن را احاطه کرده باشد؛ آداک؛ اداک؛ آدک؛ آبخو؛ آبخوست؛ جَز.
-
استوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اِستِواء] 'estevā, 'ostovā ۱. (جغرافیا) دایرۀ فرضی که مانند کمربند کرۀ زمین را احاطه کرده و زمین را به دو نیمکرۀ شمالی و جنوبی تقسیم میکند.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] راست بودن؛ بدون خمیدگی بودن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] مستقر شدن؛ قرار گ...
-
رباعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [عربی: رباعیّ] robā'i ۱. آنچه از چهار جزء تشکیل شده باشد؛ چهارتایی.۲. (اسم) (ادبی) شعری متشکل از چهار مصراع که مصراع اول و دوم و چهارم آن همقافیه و بر وزن «لا حول و لا قوة الا بالله» باشد و ممکن است مصراع سوم آن نیز با دیگر مصراعها ه...
-
دایره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دائرَة، جمع: دوائر] dāy(')ere ۱. (ریاضی) شکل مسطح گردی که همۀ نقاط آن از مرکز به یک فاصله باشند.۲. خط گرد که دور چیزی را احاطه کرده باشد؛ پرهون.۳. چنبر؛ حلقه.۴. (موسیقی) از آلات موسیقی ضربی بهصورت چنبری چوبی که در یک طرف آن پوست ناز...
-
آسمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āsmān] 'ās[e]mān ۱. (نجوم) فضای بیپایان و نیلگون که بالای سر ما دیده میشود. رنگ آبی آن، رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است.۲. (نجوم) فضایی که ستارگان و کهکشانها در آن قرار دارند.۳. سقف بنا.۴. نیروهایی ماوراءالطبیعه که بر...