کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اجزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اجزاء، جمعِ جزء] 'ajzā = جزء
-
جستوجو در متن
-
ارگانیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: organisme] (زیستشناسی) 'orgānism مجموع اجزا یا اعضایی که جسم یک موجود زنده را تشکیل میدهد.
-
افاعیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَفعال، جمعالجمعِ فِعل] 'afā'il ۱. (ادبی) در عروض، ارکان و اجزای اوزان شعر (فعولن، مفاعیلن، مستفعلن، و فاعلاتن) که بقیۀ اجزا از اینها گرفته میشود.۲. [قدیمی] = فعل
-
آلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آلة) [عربی: آلیّ] [قدیمی] 'āli ۱. مربوط به اندامهای موجود زنده.۲. دارای آلات، اجزا، یا اندامهای متعدد.
-
تخلخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ تَکاثُف] [قدیمی] taxalxol ۱. جدا شدن اجزا و ذرات چیزی از هم.۲. (فیزیک) فاصلههای خالی از ماده که میان ذرات یک جسم وجود دارد.
-
دستگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دستگه› dastgāh ۱. وسیلهای ساخته شده از اجزا و قطعات مختلف بهمنظوری خاص.۲. [مجاز] سامان و اسباب و سرمایه.۳. [مجاز] کارگاه و کارخانه و تمام آلات و ادواتی که در یکجا و برای انجام دادن کاری فراهم آورده باشند.۴. اعضایی که با هم در بدن عمل خاصی ر...