کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اجبار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
طیبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: طیبة] [قدیمی] tibat ۱. شوخی؛ مزاح.۲. (اسم) هرچیز خوشبو.۳. (اسم) بوی خوش.〈 به طیبت نفس: بهمیل خود؛ بی اکراه و اجبار.
-
الزام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'elzām ۱. لازم گردانیدن؛ واجب کردن.۲. واجب ساختن کاری بر کسی.۳. برعهده قرار دادن؛ لازم گردانیدن بر خود یا بر دیگری؛ اجبار.۴. ملازم شدن؛ همراه شدن.
-
جبریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جبریَّة، مقابلِ قدریه و مفوضه] [قدیمی] jabriyye ۱. (فلسفه) فرقهای اسلامی که قائل به جبر میباشد و بنده را فاعل مختار نمیداند و معتقدند تمام اعمال آدمی به ارادۀ خداوند است و بنده اختیاری از خود ندارد؛ مجبره.۲. (صفت نسبی، منسوب به جبر) ه...
-
طرح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] tarh ۱. (نقاشی) تصویر بدون رنگ.۲. (ادبی) خلاصۀ حوادث یک داستان.۳. (اسم مصدر) مطرح کردن؛ پیشنهاد کردن؛ ارائه کردن.۴. (اسم مصدر) پیریزی کردن؛ بنا نهادن.۵. نقشه.۶. مطلب.۷. (سیاسی) قانونی که برای مطالعه و تصویب تهیه میشود.۸. (اسم مصدر) [قد...