کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثر گناه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گناه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vinas] ‹گنه› gonāh ۱. کار بد؛ عمل زشت.۲. بزه؛ جرم.۳. نافرمانی.۴. معصیت.〈 گناه ورزیدن: (مصدر لازم) گناه کردن؛ مرتکب گناه شدن.
-
گناه پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گنهپوش› [قدیمی، مجاز] gonāhpuš آنکه گناه دیگران را نادیده بگیرد.
-
مغفرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مغفرة] maqferat ۱. بخشودن گناه.۲. آمرزش؛ چشمپوشی از گناه کسی.
-
تنافور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: tanāpuhr] [قدیمی] tanāfur ۱. گناه؛ بزه.۲. گناه نابخشودنی.۳. (اسم، صفت) کسی که بهواسطۀ ارتکاب گناه محکوم شده باشد.
-
ارتکاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ertekāb انجام دادن کاری ، بهویژه کاری نامشروع؛ سر زدن گناه از کسی؛ گناه کردن.
-
جنایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنایة، جمع: جنایات] jenāyat ۱. (حقوق) جرم و گناه بزرگ، مانند جرح و قتل.۲. گناه؛ جرم.
-
ذنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ذنوب] [قدیمی] zamb جرم؛ گناه؛ کار ناروا.〈 ذنب لایغفر: [قدیمی] گناه نابخشودنی.
-
غفران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] qofrān پوشاندن و آمرزیدن گناه؛ چشم پوشیدن و درگذشتن از گناه کسی؛ آمرزش.
-
غفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] qafur ۱. بسیارآمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ آمرزندۀ گناه؛ آمرزگار.۲. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
معصوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'sum ۱. بازداشتهشده از گناه.۲. کسی که در عمر خود گناه نکرده باشد.
-
تواب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] tavvāb ۱. بازگشتکننده از گناه؛ توبهکننده.۲. بخشایندۀ گناه؛ ارزانیدارندۀ توبه؛ توبهپذیرنده.۳. (اسم، صفت) از صفات باریتعالی.
-
اعتصام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tesām ۱. دست انداختن به چیزی؛ چنگ درزدن.۲. خود را از گناه بازداشتن؛ بازماندن از گناه.
-
عصمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عصمة] 'esmat ۱. منع.۲. نگه داری نفس از گناه؛ پاکدامنی.۳. (اسم) ملکۀ اجتناب از گناه و خطا.
-
غافر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qāfer ۱. آمرزنده؛ پوشندۀ گناه؛ بخشایندۀ گناه.۲. (اسم، صفت) از صفات و نامهای خداوند.۳. (اسم) چهلمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۸۵ آیه؛ حم اولی؛ مؤمن؛ طول.
-
حرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] haraj ۱. تنگی و فشار.۲. (اسم) اعتراض؛ شکایت.۳. (اسم) گناه؛ بزه.〈 حرجی بر کسی نبودن: گناه و اعتراضی متوجهِ او نبودن.