کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اثر لبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لبه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) labedār آنچه دارای لبه باشد.
-
لبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) labe ۱. لبمانند.۲. کناره و لب چیزی.
-
دودم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دودمه› dodam دارای دو دم یا دو لبه: شمشیر دودم.
-
لنبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) la(o)mbar ۱. (زیستشناسی) [عامیانه] کفل؛ سرین.۲. [قدیمی] فربه؛ قویهیکل؛ لمتر؛ لنبک؛ لبه.
-
حاشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حاشیَة، جمع: حَواشی] hāšiye ۱. لبه و کنارۀ چیزی.۲. توضیح یا شرحی بر یک کتاب یا هنوع مطلب نوشتنی.۳. نقشونگار و زینتی که بهصورت نوار بر کناره و لبۀ چیزی دوخته میشود.۴. [مجاز] موضوع غیر اصلی و فرعی.۵. (موسیقی) گوشهای در دستگاه چهارگاه.۶...
-
بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: var] bar ۱. ضلع خارجی بنا یا زمین که بهطرف خیابان است: بَرِ شرقی بنا.۲. بغل؛ آغوش: یکدیگر را در بَر گرفتند.۳. [قدیمی] تن؛ اندام: جامه را در بر کرد.۴. [قدیمی] سینه.۵. [قدیمی] پهلو.۶. [قدیمی] لبه؛ کنار.〈 بر زدن: (مصدر لازم) [قدیمی، ...
-
گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوشانه› guše ۱. کنج؛ زاویه.۲. کناره؛ لبه.۳. جای خلوت و آرام.۴. [عامیانه، مجاز] قسمتی از چیزی.۵. (موسیقی) هریک از قطعات یا آهنگهایی که دستگاهها و نغمات موسیقی ایرانی را تشکیل میدهند و به دو دستۀ کلی گوشههای سازی و گوشههای آوازی تقسیم میشو...