کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'atam[m] تمامتر؛ کاملتر.
-
اتم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: atome] 'atom ۱. (شیمی، فیزیک) کوچکترین جزء از یک عنصر شیمیایی که دارای خواص آن عنصر است.
-
جستوجو در متن
-
یون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ion] (شیمی) yon اتم یا گروهی از اتمها که به دلیل گرفتن یا از دست دادن الکترون دارای بار منفی یا مثبت هستند.
-
دی اکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dioxyde] (شیمی) di'[y]oksid ترکیب دو اتم اکسیژن با یک فلز یا شبه فلز.
-
الکترون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: électron] (شیمی) 'elect[e(o)]ron هریک از ذراتی که در اطراف هستۀ مرکزی اتم با سرعت بسیار حرکت میکنند و دارای بار الکتریکی منفی هستند.
-
پروتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: proton] (فیزیک) po(e)roton ذرۀ بسیارریز ماده دارای بار الکتریکی مثبت که از اجزای تشکیدهندۀ اتم است.
-
والانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: valence] (شیمی) vālāns تعداد الکترونهای یک اتم یا بنیان که میتوانند در واکنشهای شیمیایی شرکت کنند؛ ظرفیت.
-
ایزوتوپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: isotope] (شیمی) 'izotop اتمهایی که هستۀ آنها دارای تعداد پروتون مساوی ولی تعداد نوترونهای متفاوت هستند و در نتیجه جرمهای آنها مختلف میباشد.
-
اتمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به اتم) [فرانسوی. فارسی] 'atomi ۱. (فیزیک) مربوط به اتم: انرژی اتمی.۲. ویژگی نوعی سنگ مصنوعی گرانقیمت که در جواهرسازی به کار میرود: نگین اتمی.
-
منواکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: monoxyde] mono'oksid اکسیدی که یک اتم اکسیژن داشته باشد.〈 منواکسید کربن: [قدیمی] گازی بیرنگ، بیبو، و بیطعم که از احتراق ناقص کربن تولید میشود. استنشاق آن باعث خفگی انسان میگردد.
-
هسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی:astak] ‹استه› haste ۱. ‹خسته› (زیستشناسی) دانۀ میان میوه مانندِ دانۀ زردآلو، شفتالو، و امثال آنها.۲. (فیزیک) قسمت مرکزی اتم.۳. (زیستشناسی) جسم کرویشکلی که درون سیتوپلاسم قرار دارد و شامل دو قسمت است و در عمل تغذیه مخصوصاً ترکیب مواد ...
-
عصر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'asr ۱. آخر روز تا هنگام غروب آفتاب.۲. [جمع: عُصور و اَعصر و اَعْصار] دهر؛ روزگار.۳. صدوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای سه آیه؛ والعصر.〈 عصر حجر: دورهای از ماقبلتاریخ که انسان ابزارها و ادواتی از سنگ برای خود میساخت، و بدون...