کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اتصال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اتصال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettesāl ۱. به هم وصل شدن؛ به هم رسیدن؛ به هم پیوستن.۲. پیوستگی؛ ارتباط.
-
جستوجو در متن
-
ادراج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'edrāj ۱. پیوستگی؛ اتصال۲. درج کردن؛ نوشتن.
-
پریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prise] (برق) periz جای دوشاخۀ برق که به دیوار نصب میکنند و آن را به سیم برق اتصال میدهند.
-
شانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāne دوش؛ کتف؛ جای اتصال دست به تنه؛ استخوان کتف.
-
پیوندپذیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹پیوندپذیرنده› peyvandpazir ۱. آنکه قبول پیوستگی و اتصال کند.۲. درخور پیوند.
-
رکبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رکبة] [قدیمی] rokbe محل اتصال ساق پا و ران؛ زانو.
-
وصلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وُصلة] vaslat ۱. ازدواج.۲. پیوند و اتصال دو خانواده از طریق ازدواج.
-
آرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹وارنج، آرنگ، وارن، آرن، آران› (زیستشناسی) 'āre(a)nj محل اتصال بازو و ساعد از طرف بیرون؛ مفصل میان ساعد و بازو.
-
باب المعده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) bābolme'de محل اتصال معده به دوازدهه که توسط عضلۀ تنگکنندهای محاط شده است.
-
گلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: garūk] (زیستشناسی) ga(e)lu قسمت عقب دهان که از بالا به دهان و از طرف پایین به مری و قصبةالریه اتصال دارد؛ حلق.
-
زردپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zardpey رشتهها و پیهای زردرنگ در بدن که استخوانها را به هم اتصال و پیوند میدهد؛ رباط.
-
پیوندگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] peyvandgāh ۱. محل اتصال دو استخوان در بدن؛ بندگاه؛ بند؛ مفصل.۲. جای پیوند.
-
بندگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bandgāh ۱. (زیستشناسی) محل اتصال دو استخوان در بدن؛ بند؛ مفصل.۲. دره.۳. جای ساختن سد.
-
کشاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ka(e)šāle ۱. [مجاز] امتداد و درازای چیزی؛ کشش؛ دنباله.۲. (زیستشناسی) قسمتی در زیر شکم محل اتصال رانها به شکم است.