کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابیاری کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آبیاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ābyāri ۱. کار و پیشۀ آبیار.۲. آب دادن باغ یا کشتزار.
-
جستوجو در متن
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سدّ] sad[d] ۱. دیواری ضخیم که از سنگ و سیمان یا آجر و آهک یا چوب و آهن برای بالا آمدن سطح آب و آبیاری زمینهای اطراف یا جلوگیری از سیل، در جلو آب میسازند.۲. [عربی: سَدّ، جمع: اَسداد] بند؛ حائل میان دو چیز.۳. (اسم مصدر) بستن؛ بند کردن.۴....
-
سالار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sālār] sālār ۱. [عامیانه] دارای ویژگیهای ممتاز؛ برجسته.۲. (اسم) بزرگ و مهتر قوم.۳. (اسم) بزرگ و پیشرو قافله یا لشکر؛ سردار.۴. (اسم، صفت) (کشاورزی) [قدیمی] دهقان آگاه و کاردیده که به امر آبیاری، وجین کردن و کود دادن زمین رسیدگی کند.&lan...
-
بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: band، جمع: بنود] band ۱. (زیستشناسی) محل اتصال دو استخوان در بدن؛ مفصل.۲. محل اتصال دو چیز؛ پیوند.۳. گرهِ نی.۴. (حقوق) قسمتی از کتاب یا قانون.۵. فصل.۶. ریسمان.۷. ریسمان یا زنجیر که به دستوپای انسان یا حیوانی ببندند.۸. دیواری که از سنگ...
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...