کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابریق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: آبریز] [قدیمی] 'ebriq نوعی ظرف سفالی یا بلوری لولهدار و دارای دسته که در آن آب یا شراب میریختند.
-
جستوجو در متن
-
اباریق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ابریق] [قدیمی] 'abāriq = ابریق
-
لولئین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لولیین› [قدیمی] lule'in ظرف سفالی لولهدار شبیه آفتابه؛ ابریق؛ لولههنگ؛ لولهنگ.
-
مطهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مطهرَة، جمع: مطاهر] [قدیمی] ma(e)thare ۱. ابریق؛ آفتابه.۲. ظرف آبی که با آن وضو بگیرند.
-
آفتابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آفتاوه، آبتابه› 'āftābe ظرف آب خمره مانند، لولهدار، و با دسته که برای شستشو به کار میرود؛ آبریز؛ آبدستان؛ ابریق.
-
نایژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نایزه، نایچه› nāyže ۱. (زیستشناسی) هریک از شاخههای نای که درون شش قرار دارد.۲. [قدیمی] هرچیزی که مانند نی باشد.۳. [قدیمی] لولۀ ابریق و هر لولۀ باریک که آب از آن عبور کند.
-
عروه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عروَة] [قدیمی، مجاز] 'orve ۱. حلقه؛ دسته؛ دستگیره؛ دستۀ چیزی، مثل دستۀ ابریق.۲. دستاویز.۳. مال نفیس و پربها.۴. آنچه بشود به آن امید داشت واطمینان کرد.