کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ابد) [عربی. فارسی] 'abadi آنچه فنا و زوال نمیپذیرد و همیشه باقی است؛ جاودانی؛ پاینده؛ نابودنشدنی.
-
جستوجو در متن
-
مؤبد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'abbad دایمی؛ ابدی؛ همیشگی؛ جاودانی.
-
لایزال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لایزالُ (= از بین نمیرود)] lāyazāl زوالناپذیر؛ بیزوال؛ جاوید؛ ابدی.
-
صمدانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صمد) [عربی: صمدانیّ] [قدیمی] samadāni ۱. ابدی؛ سرمدی.۲. ربانی.
-
تابید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'bid ۱. ابدی ساختن؛ جاوید کردن؛ جاودان ساختن.۲. جاودانگی.
-
سرمدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سرمد) [عربی. فارسی] [قدیمی] sarmadi ۱. آنچه آغاز و انجام برای آن نباشد؛ همیشگی؛ ابدی.۲. [مجاز] خدایی.
-
دهری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به دهر) [عربی. فارسی] (فلسفه) dahri کسی که منکر وجود خداست و معتقد است دنیا ازلی و ابدی است، صانعی ندارد، و پس از زندگی در این دنیا، حشر و معاد نخواهد بود.
-
پاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pāyande ۱. پایدار.۲. بادوام.۳. کسی که چیزی را بپاید و مراقب آن باشد.۴. [قدیمی] برقرار.۵. [قدیمی] جاوید؛ ابدی؛ باقی.
-
هرگزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [قدیمی] hargezi ۱. همیشگی.۲. ابدی: ◻︎ ای طمع کرده ز نادانی به عمر هرگزی / با فزونیّ و کمی مر هرگزی را کی سزی؟ (ناصرخسرو: ۴۱۹).