کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابداع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebdā' ۱. پدید آوردن چیزی نو؛ نو آوردن؛ چیز تازه آوردن.۲. کار تازهای کردن.۳. خلقت؛ آفریدن.۴. (ادبی) در بدیع، آوردن چند صنعت ادبی (مانند جناس، قلب، متضاد، و ردالصدرعلیالعجز) در یک بیت شعر یا عبارت، مانندِ این شعر: جهان گشاد...
-
جستوجو در متن
-
مخترع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] moxtare' کسی که چیزی را ابداع و ایجاد کند؛ اختراعکننده.
-
مبتدع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mobtade' بدعتگذار؛ ابداعکننده.
-
آورده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آوریده› 'āvarde ۱. ابداعشده؛ پدیدکردهشده.۲. حاصلکرده.
-
زاینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zāyande ۱. دارای توانایی زاییدن.۲. [مجاز] دارای توانایی خلق و ابداع؛ آفریننده.۳. [قدیمی، مجاز] افزونشونده.
-
تخییل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxyil ۱. (ادبی) در بدیع، ابداع کردن وجوه خیالی برای ستایش یا نکوهش چیزی بهطوریکه در شنونده و خواننده تٲثیر کند و اثری از حزن یا نشاط یا بیموامید پدید بیاورد؛ ایهام.۲. [قدیمی] به خیال افکندن.۳. [قدیمی] به کسی تهمت زدن.