کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ابتدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ابتدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ابتداء] 'ebtedā ۱. آغاز؛ اول.۲. (قید) در آغاز؛ در شروع.
-
جستوجو در متن
-
ازل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ ابد] 'azal ۱. آنچه اول و ابتدا نداشته باشد؛ همیشگی؛ دیرینگی.۲. زمان بیابتدا.
-
بدو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: بدء] badv آغاز؛ ابتدا؛ اول.
-
حدثان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hadasān, hedsān آغاز؛ اول؛ ابتدا.
-
حداثت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: حداثة] [قدیمی] hadāsat ابتدا و اول چیزی؛ آغاز امری؛ اول جوانی.
-
ابدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابداء] [قدیمی] 'ebdā ۱. آغاز کردن؛ شروع کردن؛ ابتدا کردن.۲. آشکار کردن.
-
وخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vaxš ۱. آغاز؛ ابتدا.۲. نمو؛ بالیدگی.۳. ربح و نزول پول.
-
تاخیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tāxire نصیب و قسمت که از ابتدا برای کسی تعیین شده: تاخیرۀ تو چنین بوده؛ بخت؛ طالع؛ سرنوشت.
-
خارپر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xārpar پرهایی که در ابتدا بهشکل خار در تن جوجههای پرندگان میروید؛ تیغپر؛ سیخپر.
-
دوزیستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) dozistān جانورانی که ابتدا در آب زندگی میکنند و هنگامی که نموشان کامل شد از آب خارج میشوند و در خشکی هم حرکت میکنند، مانند قورباغه؛ ذوحیاتین.
-
فیال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fa(i)yāl اول؛ آغاز؛ ابتدا: ◻︎ بر این داستان کش بگفت از فیال / اَبَر سیصدوسیوسه بود سال (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۳).
-
ذوحیاتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ذوحیاتَین (= صاحب دو زندگانی)] (زیستشناسی) [قدیمی] zuhayāteyn که ابتدا در آب زندگی میکنند و هنگامی که نموشان کامل شد از آب خارج میشوند و در خشکی هم حرکت میکنند، مانند قورباغه؛ دوزیستان.
-
شروع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šoru' ۱. آغاز کردن به کاری؛ کاری را آغاز کردن.۲. (اسم) ابتدا؛ آغاز.〈 شروع کردن: (مصدر لازم) آغاز کردن؛ آغازیدن.
-
تیغ پر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tiqpar ۱. جوجۀ مرغ که تازه از تخمدرآمده و پرهایی شبیه خار دارد؛ سیخپر؛ خارپر.۲. پرهایی که در ابتدا به شکل خار در تن جوجههای پرندگان میروید.