کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إِمْسَاکٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
امساک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emsāk ۱. خودداری از غذا خوردن.۲. بخل؛ خست؛ زفتی.۳. [قدیمی] بازایستادن.۴. [قدیمی] چنگ درزدن.
-
جستوجو در متن
-
ممسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت)[عربی] momsek ۱. امساککننده؛ بخیل؛ خسیس.۲. چنگ درزننده.
-
کم کاسگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] kamkāsegi امساک؛ خسیس بودن: ◻︎ تهمت کمکاسگی از خبث کافرنعمتان / پیش من بهتر بُوَد، در بند مهمانی مباش (یحییکاشی: لغتنامه: کم).