کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إِلًّا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
الا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، شبه جمله) [عربی] 'alā برای خطاب و تنبیه به کار میرود؛ ای؛ هی؛ هان؛ بدان و آگاه باش: ◻︎ الا ای هنرمند پاکیزهخوی / هنرمند نشنیدهام عیبجوی (سعدی۱: ۳۷).
-
الا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی] 'ellā مگر؛ جز.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آلودن و آلاییدن) ‹آلای› 'ālā ۱. = آلودن۲. آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خویآلا، دهانآلا.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: آلاء، جمعِ الْی] [قدیمی] 'ālā نعمتها؛ نیکوییها.
-
آلا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ālā = آل۳
-
قزل آلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qezel[']ālā نوعی ماهی کوچک با خالهای سرخرنگ و گوشت لذیذ که در آبهای شیرین و رودخانهها زیست میکند.
-
جستوجو در متن
-
هله
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [قدیمی] ‹هلا› hale ای؛ الا.
-
لکهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] ‹لنکن› lakhan روزهای که هندوها میگیرند: ◻︎ الا تا مؤمنان گیرند روزه / الا تا هندوان گیرند لکهن (منوچهری: ۸۸).
-
مهلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mohallel کسی که «لا اِلهَ اِلاَّ الله» بگوید.
-
حوقله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَوقلَة] [قدیمی] ho[w]qale گفتن «لا حول و لا قُوةَ الا بالله».
-
جز
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) joz ۱. غیراز؛ مگر؛ الا.۲. [قدیمی] علاوهبر.〈 بهجز: (حرف اضافه) جز؛ غیر؛ مگر.
-
تهلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: هَلیلَة] [قدیمی] tahlil ۱. تسبیح کردن.۲. «لا اله الا اللّه» گفتن.
-
یا
فرهنگ فارسی عمید
(حرف) [عربی] yā ۱. برای فراخواندن کسی به کار میرود.۲. برای طلب کمک از کسی به کار میرود. Δ گاهی بعد از حرف الا میآید: ◻︎ اَلا یا خیمگی خیمه فروهل / که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل (منوچهری: ۶۵).
-
اولوالالباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی (= صاحبان خرد)] ‹اولیالالباب› [قدیمی] 'olol'albāb صاحبان عقل؛ خردمندان. Δ برگرفته از آیۀ: ...و ما یَذَکَّر الا اولوالالباب. (بقره: ۲۶۹).