کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
إجرامٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اجرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جُرم] 'ajrām ۱.= جُرم۲.=[جمعِ جِرم]= جِرم〈 اجرام فلکی: (نجوم) = 〈 اجرام سماوی〈 اجرام سماوی: (نجوم) ستارگان، سیارات، خورشید، و ماه.
-
جستوجو در متن
-
رصدخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (نجوم) rasadxāne جایی که ستارهشناسان در آن با ابزارهای مخصوص ستارگان و اجرام نجومی را مشاهده و بررسی میکنند.
-
مجسطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] meje(a)sti هیئت و نجوم. Δ دراصل نام مهمترین اثر بطلمیوس که شامل ۱۳ مقاله راجعبه اجرام سماوی و بعضی مسائل هندسی است.
-
پلانتاریوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: planétarium] pelān[e]tāriyom (نجوم) بنای مخصوص دارای سقف گنبدی که در آنجا بهوسیلۀ دستگاههای خاص حرکات اجرام سماوی را نمایش میدهند؛ آسماننما.
-
نجوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nojum ۱. دانش بررسی اجرام آسمانی، چگونگی قرارگیری و اثرگذاری آنها بر هم؛ اخترشناسی؛ ستارهشناسی.۲. [جمعِ نجم] [قدیمی] = نجم
-
ادانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَدنیٰ] [قدیمی] 'adāni ۱. نقاط نزدیک: اقاصی و ادانی.۲. نزدیکان.۳. فرودستان: ◻︎ تو آنی که خواهند اجرام گردون / که در مجلس تو بُوَند از ادانی (عنصری: ۲۸۰).
-
قمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَقمار] qamar ۱. (نجوم) اجرام سماوی که بر گرد سیارات میگردند؛ ماه.۲. پنجاهوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۵ آیه؛ اقتربت.۳. [قدیمی، مجاز] زن زیبا.〈 قمر مصنوعی: = ماهواره
-
منظومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منظومَة] manzume ۱. (ادبی) مجموعهای بلند از اشعاری با موضوعات گوناگون که معمولاً در قالب مثنوی سروده شده.۲. (نجوم) = 〈 منظومۀ شمسی۳. (صفت) [قدیمی] = منظوم〈 منظومهٴ شمسی: (نجوم) مجموعهای از اجرام سماوی شامل خورشید و نُه سیاره ...
-
سفینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سفینَة] [قدیمی] safine ۱. [جمع: سُفُن و سُفائِن] کشتی.۲. کتابی که در آن مطالب مختلف خصوصاً اشعار جمع شده باشد؛ جُنگ.۳. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی دارای ۴۵ کوکب که به شکل کشتی تصویر کردهاند و سهیل هم جزء آن است.〈 سفینهٴ فضایی: ف...
-
مدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] madār ۱. مسیر دور زدن و گردش.۲. (برق) مسیر کامل جریان برق، شامل سیم، خازن، کلید، و امثال آن.۳. (نجوم) مسیری که سیارات و اجرام آسمانی طبق آن به دور یک یا چند جرم دیگر در حرکت باشند.۴. (جغرافیا) هریک از دایرههای فرضی که به موازات خط استوا...
-
رصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] rasad ۱. (نجوم) = 〈 رصد کردن۲. نظر دوختن به چیزی و مراقب آن بودن؛ زیر نظر قرار دادن.۳. (اسم) [قدیمی] محل دریافت عوارض در جادهها.۴. (اسم) [قدیمی] عوارض جاده؛ راهداری.۵. (اسم) [قدیمی] = رصدخانه۶. (اسم) [قدیمی] مراقب؛ نگهبان.&lan...
-
اختر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: axtar] 'axtar ۱. (نجوم) ستاره.۲. (نجوم) هریک از اجرام آسمانی: ◻︎ ز گردنده هفتاختر اندر سپهر / یکی را ندیدم بدو رای و مهر (فردوسی: ۷/۳۳۷)۳. (زیستشناسی) گیاه زینتی گرمسیری با برگهای پهن، ساقههای بلند و گلهایی به رنگ سرخ، صورتی، ...