کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أَصْغَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اصغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مؤنث: صُغریٰ، جمع: اَصاغِر و اَصاغِرَة] 'asqar صغیرتر؛ کوچکتر؛ خُردتر.
-
واژههای همآوا
-
اصغر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مؤنث: صُغریٰ، جمع: اَصاغِر و اَصاغِرَة] 'asqar صغیرتر؛ کوچکتر؛ خُردتر.
-
جستوجو در متن
-
اصاغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمعِ اصغر] [قدیمی] 'asāqer = اصغر
-
اصاغره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: اصاغرَة، جمعِ اصغر] [قدیمی] 'asāqere = اصغر
-
سها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سهیٰ و سها] (نجوم) sohā ستارهای کمنور در دب اصغر.
-
دوبرادران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دوبرارو› (نجوم) dobarādarān دو ستارۀ روشن در صورت فلکی دب اصغر؛ فرقدان؛ فرقدین.
-
فرقدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، تثنیۀ فَرقَد] ‹فرقدین› (نجوم) farqadān دو ستاره در صورت فلکی دب اصغر؛ دوبرادران؛ دوبرارو.
-
جهاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جِهاد] ja(e)hād ۱. (فقه) جنگ کردن در راه دین حق.۲. مبارزه.۳. [قدیمی] کوشش کردن.〈 جهاد اصغر: [مقابلِ جهاد اکبر] (فقه) جنگ در راه دین.〈 جهاد اکبر: [مقابلِ جهاد اصغر] (فقه) جهاد یا جنگ با نفس، و ریاضت برای تزکیۀ نفس.
-
عمره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عمرَة] (فقه) 'omre نوعی حج که اعمال آن کمتر از حج تمتع یا حج اکبر و عبارت از احرام، طواف، و سعی بین صفا و مروه است؛ حج اصغر.
-
شعرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شِعریٰ] ‹شعری› (نجوم) še'rā دو ستاره در صورت فلکی کلب اکبر و کلب اصغر؛ دوخواهران.〈 شعرای شامی: (نجوم) ستارۀ قدر اول از صورت کلب اصغر؛ غمیصا.〈 شعرای یمانی: (نجوم) ستارۀ قدر اول از صورت کلب اکبر که روشنترین ستارهها است و در...
-
کلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کلاب] (زیستشناسی) [قدیمی] kalb سگ.〈 کلب اصغر: (نجوم) از صورتهای فلکی واقع در نیمکرۀ شمالی؛ کلب مقدم.〈 کلب اکبر: (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی؛ کلب اعظم؛ کلبالجبار.
-
هفت اورنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹هفتورنگ› (نجوم) [قدیمی] haft[']o[w]rang بناتالنّعش؛ هفتبرادران: ◻︎ تا براین هفتفلک سیر کند هفتاختر / همچنین تا که پدیدار بُوَد هفتاورنگ (فرخی: ۲۰۶).〈 هفتاورنگ کهین: (نجوم) [قدیمی] دبّ اصغر.〈 هفتاورنگ مهین: (نجوم) [قدیمی] د...
-
تنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَنانین] [قدیمی] tennin ۱. ماهی.۲. مار بزرگ.۳. اژدها.〈 تنین فلک: (نجوم)۱. از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دباکبر و دباصغر قرار دارد؛ اژدهای فلک.۲. کهکشان.