کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
أجَّلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ عاجل] [قدیمی] 'ājel ۱. آینده.۲. دیرآینده.۳. بامهلت؛ مدتدار.
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājo(a)l = آروغ: ◻︎ بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟: مجمعالفرس: آجل).
-
اجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آجال] 'ajal ۱. زمان مرگ؛ مرگ.۲. [قدیمی] نهایت مدت چیزی.۳. [قدیمی] مهلت.〈 اجل معلق: [عامیانه، مجاز] مرگ ناگهانی.
-
اجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ajal[l] ۱. جلیلتر؛ بزرگتر؛ بزرگوارتر.۲. بزرگ؛ والامقام.
-
اجل برگشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [عامیانه] 'ajalbargašte کسی که زمان مرگش فرارسیده؛ اجلرسیده.
-
اجل گیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) 'ajalgiyā = بیش۲
-
واژههای همآوا
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ عاجل] [قدیمی] 'ājel ۱. آینده.۲. دیرآینده.۳. بامهلت؛ مدتدار.
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājo(a)l = آروغ: ◻︎ بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟: مجمعالفرس: آجل).
-
اجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: آجال] 'ajal ۱. زمان مرگ؛ مرگ.۲. [قدیمی] نهایت مدت چیزی.۳. [قدیمی] مهلت.〈 اجل معلق: [عامیانه، مجاز] مرگ ناگهانی.
-
اجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ajal[l] ۱. جلیلتر؛ بزرگتر؛ بزرگوارتر.۲. بزرگ؛ والامقام.
-
عجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ عجله] [قدیمی] 'ajal = عجله
-
عجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'ejl بچۀ گاو؛ گوساله.
-
جستوجو در متن
-
آجال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَجَل] [قدیمی] 'ājāl = اَجَل