کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آینه زانو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آینه بندان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āy[e]nebandān عمل بستن آیینههای بسیار بر در و دیوار خانه یا جای دیگر هنگام جشن و شادمانی.
-
آینه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹آینهدار› 'āy[e]nedār ۱. آنکه آیینه پیش روی کسی نگه دارد تا چهرۀ خود را در آن ببیند.۲. آرایشگر؛ سلمانی.
-
آینه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹آینهکار› 'āy[e]nekār کسی که شغلش آیینهکاری است.
-
آینه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āy[e]nekāri زینت دادن سقف یا دیوارهای داخل ساختمان با چسباندن قطعههای کوچک آیینه به شکلهای هندسی.
-
آینه گون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āy[e]negun مانند آیینه؛ صاف و روشن مانند آیینه.
-
چار آینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čār[']āy[e]ne, čār[']āy(')ine = چهارآیینه