کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آگار زردۀ تخم مرغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
قطاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: قطائف ؟] ‹قطابی› qottāb نوعی نان روغنی به شکل سنبوسه که از زردۀ تخم مرغ، ماست، گلاب، روغن، و هل تهیه میشود.
-
مرغ سانان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) morqsānān پستاندارانی که مانند مرغ تخم میگذارند.
-
کراجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹کراچیدن، کراخیدن› [قدیمی] karājidan بانگ کردن مرغ خانگی هنگام گذاشتن تخم.
-
کرچ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کرک› korč ویژگی مرغ خانگیای که بر روی تخم خوابیده است.
-
املت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: omelette] 'omlet خوراکی که از تخم مرغ و گوجه فرنگی یا برخی مواد دیگر تهیه میشود: املت قارچ، املت سیبزمینی.
-
جوجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوژه، چوزه، چوژه، جوزک، جوگک› juje بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد بهویژه مرغ خانگی.
-
تخم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tōhm, tōxm] (زیستشناسی) toxm ۱. دانه.۲. دانۀ گیاه؛ بذر.۳. بیضۀ مرغ.۴. خایۀ انسان یا حیوان.۵. نطفه.〈 تخم لق: تخممرغی که زرده و سفیدۀ آن مخلوط شده باشد.
-
تخم مرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) toxmemorq جسمی تقریباً بیضوی با پوستی نسبتاً محکم که در شکم مرغ خانگی تولید میشود، و از چند قسمت تشکیل میشود: ۱) پوست آهکی که دارای منافذ ریز برای تنفس نطفه است، ۲) پوست نازکی که در داخل پوست آهکی وجود دارد، ۳) آلبومین یا سفیدۀ ت...
-
جوجه کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) jujekeši تولید جوجۀ مرغ، بوقلمون، کبوتر، و مانند آنها از تخم نطفهدار بهوسیلۀ ماشینهای مخصوصی که همان حرارت بدن پرنده در موقع خوابیدن روی تخمها را فراهم میسازند.
-
فال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] fāl ۱. واحد شمارش چیزهایی که بهصورت دستهای و انبوه تقسیمبندی میشود: یک فال گردو.۲. تخممرغی که برای ترغیب به تخم گذاشتن، در زیر مرغ میگذارند.
-
شیرینی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) širini ۱. [مقابلِ تلخی] مزۀ شکر؛ از چهار مزۀ اصلی.۲. خوراکی که از شکر، آرد، تخم مرغ، روغن، و مواد دیگرتهیه شود.
-
نیم بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) nimband ۱. تخم مرغ یا چیز دیگر که خوب پخته و سفت نشده باشد.۲. [عامیانه، مجاز] چیزی ناقص و ناتمام.
-
مرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: morv] (زیستشناسی) morq ۱. جانوری از خانوادۀ ماکیان که برای استفاده از گوشت یا تخمش پرورش مییابد؛ مرغ خانگی.۲. پرنده.〈 مرغ استخوانخوار:۱. عقاب شکاری.۲. هما.〈 مرغ انجیرخوار: (زیستشناسی) پرندهای از راستۀ گنجشکان که انگور و ا...
-
نیم رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیمروی› nimru ۱. نیمرخ؛ یک طرف صورت؛ یک سمت چهره: ◻︎ نیمرو خاکین چو بوسم پای تو / بر سر از تو تاج تمکین آورم (خاقانی: ۶۴۴).۲. غذایی که از سرخکردن تخم پرندگان، بهویژه مرغ خانگی در روغن تهیه میشود، بهصورتی که سفیدۀ آن ببندد.
-
زدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: žatan, zatan] zadan ۱. چیزی را با فشار و به طور ناگهانی به جایی کوبیدن: تخم مرغ را زد به دیوار.۲. (مصدر لازم) وارد کردن فشار یا ضربه به چیزی: زد توی سر خودش.۳. [عامیانه، مجاز] نصب کردن؛ چسباندن: تابلو را به دیوار زدم.۴. وارد کردن...