کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آپاندیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آپاندیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: appendice] 'āpāndis ۱. (زیستشناسی) زائدۀ کوچک و کرمیشکلی در بدن انسان در طرف راست و در انتهای رودۀ کور.۲. (پزشکی) = آپاندیسیت
-
جستوجو در متن
-
آپاندیسیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: appendicite] (پزشکی) 'āpāndisit التهاب آپاندیس یا زائدۀ روده کور که بسیار دردناک است و با عمل جراحی و برداشتن آن معالجه میشود.
-
آویزه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āvize ۱. چیزی که به چیز دیگر آویخته شده؛ آویخته.۲. (اسم) گوشواره.۳. (اسم) گردنبند؛ گوشواره.۴. (اسم) (زیستشناسی) آپاندیس.
-
قولنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹کولنج› (پزشکی) qo(u)la(e)nj درد حادی که در حفرۀ شکم در ناحیۀ قولون، آپاندیس، مجاری صفرا، یا کلیه پیدا میشود.
-
روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rot, rōtīk] (زیستشناسی) rude قسمت لولهایشکل دستگاه گوارش مهرهداران که بین معده و مخرج قرار دارد و عمل هضم و جذب در آن کامل میشود.〈 رودۀ باریک: (زیستشناسی) از قسمتهای دستگاه گوارش که پس از معده قرار دارد و شامل دوازدهه، رودۀ...