کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ آستر] [قدیمی] 'o[w]re = اَبره: ◻︎ حال مقلوب شد که بر تن دهر / اوره کرباس و دیبَه آستر است (خاقانی: ۶۶).
-
اوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: urée] (زیستشناسی) 'ure مادهای بیرنگ و بیبو بهصورت بلورهای سوزنی نازک که در کبد تولید میشود و همراه با ادرار از بدن انسان دفع میشود. نوع مصنوعی آن در صنعت و کشاورزی به عنوان کود کاربرد دارد.
-
واژههای همآوا
-
اوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ آستر] [قدیمی] 'o[w]re = اَبره: ◻︎ حال مقلوب شد که بر تن دهر / اوره کرباس و دیبَه آستر است (خاقانی: ۶۶).
-
اوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: urée] (زیستشناسی) 'ure مادهای بیرنگ و بیبو بهصورت بلورهای سوزنی نازک که در کبد تولید میشود و همراه با ادرار از بدن انسان دفع میشود. نوع مصنوعی آن در صنعت و کشاورزی به عنوان کود کاربرد دارد.
-
جستوجو در متن
-
اورمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: urémie] (پزشکی) 'uremi بیماریای که بهواسطۀ اختلال عمل کلیهها و زیاد شدن مقدار اورۀ خون تولید میگردد و عوارض آن تهوع، سردرد، بیاشتهایی، خوابآلودگی، کدورت دید، تشنج، و اغما است.
-
اسیداوریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide urique] (شیمی) 'asid[']urik نوعی ترکیب آلی حلال در آب گرم که از ترکیب اوره با اکسیژن تولید میشود و در ادرار انسان و اغلب حیوانات وجود دارد و ازدیاد آن در خون باعث ابتلا به نقرس میشود؛ اوریک اسید.
-
کنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kangar گیاهی با برگهای بریده و خاردار و ساقههای سفید کوتاه و ستبر که در پختن بعضی خوراکها به کار میرود.〈 کنگر فرنگی: (زیستشناسی) گیاهی با بوتۀ کوتاه، برگهای سفید خاردار، ساقه و برگهای تلخ، و گلها و شکوفههای خوراکی که ...
-
فشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) fešār ۱. نیرویی که همراه با شدت بر کسی یا چیزی وارد شود.۲. [مجاز] رنج روحی یا جسمی.۳. (اسم مصدر) (سیاسی) اعمال خشونت در فعالیتهای سیاسی: گروه فشار.۴. (اسم مصدر) [مجاز] اصرار؛ پافشاری.〈 فشار اسمزی: (فیزیک) فشاری که بعضی مواد مانند قند، نمک...
-
عرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'araq ۱. (زیستشناسی) مایعی که از غدههای زیر پوست بدن تراوش میکند و مرکب از آب، نمک، اوره، و مواد دیگر است؛ خوی؛ خی.۲. نوعی نوشیدنی الکلی که از تقطیر شراب انگور، سیب، خرما یا کشمش بهدست میآید.۳. هر مایعی که از تقطیر جوشاندۀ بعضی ...