کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آوازه خوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آوازه خوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āvāzexān ‹آوازخوان›۱. کسی که پیشهاش آوازهخوانی است؛ خواننده.۲. کسی که آواز خوب دارد و به همراه آهنگ خوب میخواند.
-
واژههای مشابه
-
عالی آوازه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'āli'(y)āvāze ۱. خوشآواز؛ خوشخوان.۲. بلندآوازه؛ بلندنام؛ نامور؛ مشهور.
-
جستوجو در متن
-
خوان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ خواندن) xān ۱. = خواندن۲. خواننده (در ترکیب با کلمه دیگر): آوازهخوان، روزنامهخوان، روضهخوان، قرآنخوان.
-
یکه خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] yekkexān ویژگی آوازهخوانی که در مجلس بزم تنها بخواند و همکار و همآهنگ نداشته باشد.
-
غزل خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qazalxān ۱. کسی که غزل بخواند؛ غزلخواننده؛ غزلسُرا.۲. (اسم، صفت) [مجاز] مطرب؛ آوازهخوان: ◻︎ من غزلگوی تواَم تا تو غزلخوان منی / ای غزلگوی غزلخوان غزلخواه ببال (فرخی: ۲۱۳).۳. (قید) در حال غزل خواندن: ◻︎ نذر کردم گر از...