کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهِنگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آهنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkar] 'āhangar کسی که پیشهاش ساختن آلات و ادوات آهنی است؛ پیشهوری که آهن را در کوره سرخ میکند و از آن آلات و ادوات آهنی میسازد؛ نهامی؛ نهامین.
-
واژههای همآوا
-
آهنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkar] 'āhangar کسی که پیشهاش ساختن آلات و ادوات آهنی است؛ پیشهوری که آهن را در کوره سرخ میکند و از آن آلات و ادوات آهنی میسازد؛ نهامی؛ نهامین.
-
جستوجو در متن
-
پتک دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پتکزن› [قدیمی] potkdār آهنگر.
-
آهن کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkār] 'āhankār پیشهوری که آلات و ادوات آهنی میسازد؛ آهنگر؛ آهنکوب.
-
حداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] haddād ۱. آهنگر.۲. آهنفروش.۳. دربان.۴. زندانبان.
-
آتشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ātaškār ۱. کسی که با آتش کار میکند مانند آهنگر، کورهپز، گلخنتاب.۲. کارگری که در کارخانه مٲمور ریختن سوخت در آتشخانه و روشن کردن آن است.
-
پای باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹پاباف› [قدیمی] pāybāf بافنده؛ جولاه؛ جولاهه؛ نساج: ◻︎ کشاورز و آهنگر و پایباف / چو بیکار باشند سرشان بکاف (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۳).
-
گر
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) gar ۱. دارندۀ شغل و حرفه (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنگر، خنیاگر، درودگر، زرگر.۲. انجامدهندۀ (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ستمگر، غارتگر، فسونگر.
-
آهنگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āhangari ۱. شغل و عمل آهنگر: ◻︎ مرا نیست زآهنگری ننگ و عار / خِرد باید و مردی ای بادسار (فردوسی۲: ۷۶۷).۲. ساختن آلات و ادوات از آهن.۳. (اسم) کارگاهی که این کار در آن صورت میگیرد.
-
ترنگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tarangidan ۱. صدا کردن زهِ کمان هنگام تیر انداختن.۲. صدای خوردن گرز و شمشیر به سپر و مانند آن: ◻︎ ز کوب گرز و ترنگیدن حسام بُوَد / فضای معرکه همچون دکان آهنگر (اثیرالدین اومانی: لغتنامه: ترنگیدن).