کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آهنگ 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مریر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] marir عزم و آهنگ.
-
نیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نیَّة، جمع: نیّات] niyyat قصد؛ عزم؛ آهنگ.
-
یکنواخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yeknavāxt یکرنگ؛ یکجور؛ همآهنگ.
-
دیف رخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] difraxš یکی از آهنگهای قدیم موسیقی.
-
شاهنامه خوانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) šāhnāmexāni خواندن شاهنامه با آهنگ خوب.
-
ناحی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nāhi قاصد؛ آهنگکننده.
-
چکک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) čakak نوایی از موسیقی؛ از آهنگهای موسیقی.
-
عامد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'āmed قصدکننده؛ آهنگکننده.
-
همساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت)[مجاز] hamsāz همآهنگ؛ همدل؛ موافق.
-
یک سخن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] yeksoxan یکزبان؛ یککلمه؛ متفق؛ همآهنگ.
-
چهارمضراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چارمضراب› (موسیقی) ča(ā)hārmezrāb نوعی آهنگ موسیقی و نواختن ساز.
-
رسیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] rasil کسی که با کس دیگر همصدا میخواند؛ همآهنگ؛ همآواز.
-
عزم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'azm ۱. اراده؛ قصد؛ آهنگ.۲. ثبات و پایداری در کاری که اراده شده.〈 عزم کردن: (مصدر لازم) قصد کردن؛ آهنگ کردن.
-
یازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] yāzeš ۱. قصد؛ آهنگ.۲. بالیدگی؛ نمو.
-
آوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ آواز] ‹اوا› 'āvā ۱. بانگ؛ صوت.۲. آهنگ.