کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آمیختگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آمیختگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āmixtegi ۱. اختلاط؛ امتزاج.۲. [قدیمی] معاشرت؛ الفت؛ خلطه؛ آمیزش.
-
جستوجو در متن
-
التباس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eltebās ۱. مشتبه شدن.۲. درهمآمیختگی.
-
شیاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šiyāb آمیختن؛ آمیخته کردن؛ مخلوط ساختن؛ آمیختگی.
-
حرمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حرملَة] [قدیمی] harmale آمیختگی دو یا چند رنگ در یاقوت که باعث کاهش قیمت آن میشود.
-
هرج ومرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی. عربی] harjomarj درهموبرهم؛ بههمریخته؛ درهمآمیختگی؛ بینظمی.
-
شائبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: شائبَة، مؤنثِ شائب، جمع: شوائِب] ‹شایبه› šā'(y)ebe ۱. عیب.۲. آلودگی؛ آمیختگی.۳. شک و گمان.
-
امتزاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtezāj ۱. آمیخته شدن؛ آمیخته شدن چیزی با چیز دیگر؛ آمیختگی.۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر بهطوریکه جسم ترکیبشده شبیه هیچیک از اجسام تشکیلدهندۀ خود نباشد و جدا کردن جسمهای آمیختهشده ممکن نباشد.
-
اختلاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extelāt ۱. آمیختن؛ مخلوط شدن؛ درهم شدن؛ درهم آمیختن؛ آمیختگی.۲. (شیمی) ترکیب شدن دو یا چند جسم با یکدیگر بهطوریکه حتی با میکروسکوپ نتوان اجسام ترکیبشده را تمیز داد، اما با وسایلی بتوان آنها را از هم جدا کرد.۳. گفتگوی دوستان...
-
یکدش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] [قدیمی] yakdaš, yekdeš ۱. انسان یا حیوانی که از دو نژاد باشد؛ اکدش؛ دوتخمه؛ دورگ.۲. امتزاج؛ اتصال؛ آمیختگی دو چیز.۳. محبوب؛ مطلوب: ◻︎ حبذا فصلی که نرگس بی می از تٲثیر آن / میکند مستی و مخموری چو چشم یکدشان (ابنیمین: لغتنامه: یکدش).
-
آلودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āludegi ۱. حالت و چگونگی آلوده.۲. آمیختگی با هرچیز ناپاک.۳. ناپاکی: ◻︎ زآن نجاسات ره و آلودگی / نور را حاصل نگردد بدرگی (مولوی: ۷۲۳).۴. (اسم) لکۀ کثیف روی لباس: ◻︎ پاک بشوی از همه آلودگی / پیرهن و چادر و شلوار خویش (ناصرخسرو: ۱۷۸).۵....