کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلى زرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
الی
فرهنگ فارسی عمید
(حرف اضافه) [عربی] 'elā ۱. تا.۲. به؛ بهسوی.
-
آلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آلة) [عربی: آلیّ] [قدیمی] 'āli ۱. مربوط به اندامهای موجود زنده.۲. دارای آلات، اجزا، یا اندامهای متعدد.
-
الی غیرالنهایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'elāqeyronnahāye بیکران؛ بیپایان.
-
آلی بالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ālibāli = آلبالو
-
جستوجو در متن
-
اکسید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: oxyde] (شیمی) 'oksid ترکیب اکسیژن با فلزها، غیر فلزها یا بنیانهای آلی. Δ اکسیدهای فلزی در طبیعت فراوان هستند و بیشتر مواد معدنی فلزات را تشکیل میدهند و مهمترین آنها اکسید آهن، اکسید مس، و اکسید آلومینیوم است.〈 اکسید...