کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلود
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ آلودن) 'ālud ۱. = آلودن۲. آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اشکآلود، خوابآلود، خونآلود، زهرآلود.
-
واژههای مشابه
-
اخم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹اخمآلوده› 'axm[']ālud ویژگی چهرۀ آلوده به اخم.
-
گریه آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گریهآلوده› gerye[']ālud اشکآلود.
-
گناه آلود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹گناهآلوده› gonāh[']ālud آلودهبهگناه؛ گناهکار.
-
گوشت آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گوشتآلوده، گوشتالو› [عامیانه] gušt[']ālud پرگوشت؛ فربه.
-
چرک آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹چرکآلوده› čerk[']ālud آلودهبهچرک؛ چرکین؛ پلید؛ کثیف؛ ریمناک.
-
خشم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xašm[']ālud خشمناک؛ غضبناک؛ برآشفته.
-
خاک آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāk[']ālud کسی یا چیزی که گردوغبار بر آن نشسته باشد؛ اغشته به خاک.
-
غرض آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] ‹غرضآلوده› qaraz[']ālud آلوده به غرض؛ دشمنانه.
-
غضب آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غضبآلوده› qazab[']ālud خشمآلود؛ پر از خشم؛ خشمناک؛ خشمگین.
-
غم آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غمآلوده› qam[']ālud غمناک؛ اندوهگین: ◻︎ فسردهدلان را درآرد به کار / غمآلودگان را شود غمگسار (نظامی۵: ۷۶۶).
-
پت آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] pat[']ālud آهارخورده.
-
پیه آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹پیهآلوده› [قدیمی] pih[']ālud پیهدار.
-
حزن آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] hozn[']ālud حزنآلود؛ محزون.