کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آلات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آلات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ālāt ۱. [جمعِ آلَة] = آلت۲. نشاندهندۀ انواع جنس (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنآلات، بلورآلات، شیشهآلات.
-
واژههای همآوا
-
علات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علاّت، جمعِ علّت] [قدیمی] 'ellāt = علت
-
جستوجو در متن
-
معازف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ معزف و معزفة] [قدیمی] ma'āzef آلات موسیقی.
-
ملاهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مِلْهیٰ] [قدیمی] malāhi آلات لهو.
-
جنتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] (موسیقی) jantar از آلات موسیقی هندی.
-
پولادگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pulādgar کسی که آلات و ابزاری از پولاد میسازد.
-
سیم گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] simgar کسی که آلات و ادواتی از نقره میسازد.
-
مزهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مزاهر] (موسیقی) mezhar از آلات موسیقی؛ عود.
-
ذوعضاده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذوعضادَة] (ریاضی) [قدیمی] zu'ezāde از آلات هندسی و نجومی؛ آلیداد.
-
آهنگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkar] 'āhangar کسی که پیشهاش ساختن آلات و ادوات آهنی است؛ پیشهوری که آهن را در کوره سرخ میکند و از آن آلات و ادوات آهنی میسازد؛ نهامی؛ نهامین.
-
بلادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] balāda(o)r زینتآلات زنان؛ زیورآلات عروس.
-
زرگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) zargar کسی که پیشهاش ساختن زینتآلات و چیزهای دیگر از زر است؛ طلاساز.
-
آهن کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āsīnkār] 'āhankār پیشهوری که آلات و ادوات آهنی میسازد؛ آهنگر؛ آهنکوب.