کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آق، آ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آق پر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی، مرکب از آق (سفید) + پر (برگِ خُرد)] 'āqpar نوعی چای با رنگ روشن مایل به سفیدی.
-
آق سقال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] ‹آقصقال، آقسقل› [قدیمی] 'āqsaqqāl ریشسفید؛ بزرگتر و سردسته.
-
آق سنقر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مرکب از آق (سفید) + سنقر (باز یا شاهین)] [قدیمی] 'āqsonqor ۱. (زیستشناسی) باز سفید؛ مرغی شکاری از نوع شاهین.۲. نام چند تن از امرای ترک.
-
واژههای همآوا
-
آغا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] [قدیمی] 'āqā کلمۀ احترام که با نام شخص بهخصوص با نام زنان و خواجهسرایان ذکر میشود. Δ دربارۀ مردان آقا میگویند.
-
آقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مغولی] 'āqā ۱. عنوان احترامآمیز که هنگام خطاب به مردان اطلاق میشود یا پیش از نام آنان میآید.۲. [عامیانه] پدر؛ پدر بزرگ؛ شوهر؛ همسر زن؛ آخوند؛ ملا؛ شخص بزرگ و محترم.