کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آفات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ آفة] 'āfāt = آفت
-
واژههای همآوا
-
عفات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عفاة، جمعِ عافی] [قدیمی] 'ofāt عفوکنندگان؛ آمرزندگان.
-
جستوجو در متن
-
سم پاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (کشاورزی) sampāš ۱. دستگاهی که بهوسیلۀ آن سمپاشی کنند.۲. آنکه سم میپاشد؛ پاشندۀ سم؛ مٲمور دفع آفات که مزارع و باغها و جاهای دیگر را بر ضد حشرات و آفات نباتی سمپاشی میکند.
-
کاونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاغنه، کاغنو› (زیستشناسی) kāvone ۱. حشرۀ بالدار و سرخرنگی که از آفات نباتی است و بیشتر در کشتزار پیدا میشود.۲. کرم شبتاب.
-
سوسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) susk حشرۀ کوچک بالدار به رنگ سیاه یا سرخ یا قهوهای و به انواع مختلف که چند هزار نوع از آن شناخته شده و بسیاری از آنها از آفات کشتزارها هستند.
-
کات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) kāt = = کات کبود= کات کبود: (شیمی) نمکی آبیرنگ، در آب حل میشود و آن را آبیرنگ میکند. برای رنگ کردن پارچه و دفع آفات گندم و تاک بهطور محلول استعمال میشود؛ سولفات مس؛ سولفات دوکوئیور؛ زاج کبود.
-
جنگلبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [سنسکریت. فارسی] jangalbāni ۱. شغل و عمل جنگلبان.۲. علم و فن نگاهداری جنگلها و جلوگیری از آفات جنگل و مراقبت در بهرهبرداری صحیح از جنگلها و حفظ حیوانات جنگلی.۳. (اسم) ادارۀ مسئول انجام این کار.
-
عکرش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] 'ekreš ۱. گیاهی ترش که در بیخ نخل میروید و از آفات نخل است.۲. گیاهی مرتعی با ساقههای نازک، برگهای باریک، و گلهای سبزرنگ که بیشتر در مناطق کوهستانی و جنگلها میروید و خوراک حیوانات علفخوار است.
-
غنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] qanj ۱. نوزاد کرمیشکل حشرات؛ لارو.۲. حشرهای که نوزاد کرمیشکل آن از آفات سیب و گوجه است.۳. نوعی کرم که در گیاه پنبه تولید میشود و غنچه و گل آن را میخورد.
-
زنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (کشاورزی) zang از آفات نباتی که قارچهای ذرهبینی انگل در بعضی از گیاهان تولید میکند.〈 زنگ گندم: (کشاورزی) از آفتهای گندم که بهواسطۀ نوعی قارچ ذرهبینی تولید میشود و برگهای آن زرد یا سرخ یا خرمایی میگردد و حاصل آن ضایع میشود و از بی...
-
سن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sen حشرهای ریز و دارای بالهای کوچک با دهانی به شکل خرطوم که با آن شیرۀ ساقه و خوشۀ جو یا گندم را میمکد و از بزرگترین آفات گندم و برخی درختان مانند سیب و گلابی است و برای دفع آن علاوه بر سَم از نوعی زنبور استفاده میشود.
-
سم پاشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] sampāši ۱. پاشیدن سم در جایی برای از بین بردن حشرات.۲. (کشاورزی) پاشیدن سمهای مختص به گیاهان و درختان برای نابود ساختن آفات نباتی.۳. [عامیانه، مجاز] تبلیغات بد و گفتن سخنانی که باعث فتنه و فساد و اختلاف میان جمعی از مردم ب...
-
طب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طبّ] (پزشکی) teb[b] علمی که دربارۀ انواع بیماریها و طریق معالجۀ آنها بحث میکند؛ پزشکی.〈 طب روحانی: (پزشکی) [قدیمی] علم به حالات قلب و علاج آفات آن و چگونگی حفظ اعتدال جسمانی و روحانی.〈 طب سوزنی: (پزشکی) از روشهای طب سنتی ک...