کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āf ۱. مهر؛ خور؛ خورشید.۲. آهوی مشک.
-
واژههای مشابه
-
اف
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: اُفٍّ (= اظهار دلتنگی میکنم)] 'of[f] کلمهای که در مقام اظهار دلتنگی و افسردگی و نفرت و انزجار به کار میرود.
-
واژههای همآوا
-
اف
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: اُفٍّ (= اظهار دلتنگی میکنم)] 'of[f] کلمهای که در مقام اظهار دلتنگی و افسردگی و نفرت و انزجار به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
گوشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گوش، اسم) guši ۱. قسمتی از دستگاه تلفن یا افاف شامل یک دسته و دو بخش سوراخدار.۲. (پزشکی) وسیلهای که از یک قطعۀ شیپورمانند و چند لوله تشکیل شده که بهوسیلۀ قطعهای که در گوش قرار میگیرد صدای قلب و ششها شنیده میشود.۳. وسیلهای...