کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آغازکننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
آغازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqāzande آغازکننده.
-
بادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: بادِئ] [قدیمی] bādi ۱. دورشونده.۲. آغازکننده؛ شروعکننده.۳. آشکارشونده؛ پیداشونده.
-
مستانف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosta'nef ۱. کسی که کاری را از سر گیرد؛ آغازکننده؛ استینافدهنده.۲. پژوهشخواه.
-
آغازگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āqāzgar ۱. آنکه کاری را شروع کند؛ آغازکننده.۲. (ورزش) در اسبدوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران میدهد.