کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آش آلو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اش
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: aš] 'aš ۱. ضمیر متصل مفرد غایب بهمعنیِ او، بهصورت مفعولی: خواندش، بردش.۲. ضمیر اضافی که در بعضی کلمات همزۀ آن ساقط میشود: کتابش، چشمش. اگر کلمه به های غیرملفوظ ختم شود همزه باقی میماند: اندیشهاش، خانهاش. اگر به کلمهای ملحق ش...
-
آش ولاش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšolāš ۱. [عامیانه] متلاشی؛ ازهمپاشیده.۲. [عامیانه] مرداری که از هم پاشیده و متلاشی شده.۳. زخم و جراحت که پر از چرک شده باشد.۴. مضطرب؛ بسیارناراحت.
-
آش بچگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āšbač[č]egān = جند۱ 〈 جند بیدستر
-
آش خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āšxāne آشپزخانه؛ مطبخ.
-
جستوجو در متن
-
آلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ālu ۱. میوهای گوشتی و آبدار با هستهای بزرگ و پوست نازک به رنگ زرد یا سیاه: آلو بخارا، آلو زرد، آلو سیاه.۲. درخت کوتاه این میوه با برگهای بیضیشکل که در انواع مختلف دیده میشود.
-
لتکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) latku درختی خاردار شبیه درخت آلو، با میوهای خوشهای و ملس که هر خوشه هفت یا ده دانه میوۀ سفیدرنگ به اندازۀ آلو دارد.
-
آلو
فرهنگ فارسی عمید
[مخففِ آلوده] 'ālu آلوده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پشمالو.
-
نیشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیشه، نیسوق› (زیستشناسی) [قدیمی] nišu یک قسم آلو.
-
آلوچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ آلو] (زیستشناسی) 'āluče نوعی از آلوی ریز و ترش؛ نلک.
-
گل سرخیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golsorixiyān تیرهای از گیاهان جداگلبرگ شامل انواع گل سرخ و درختان آلو، گوجه، زردآلو، سیب، گلابی، هلو، و به.
-
متنجان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹متنجن› [قدیمی] motanjān خوراکی که از گوشت، آلو، قیسی، گردو، و خلال بادام تهیه میشود.
-
آمله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] ‹آملج، املج› (زیستشناسی) 'āmole درختی هندی به بزرگی درخت گردو، برگهایش ریز و انبوه، میوهای ترشمزه بهاندازۀ آلو که دو نوع سیاه و زرد دارد.
-
لیسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lise پروانۀ کوچکی با بالهای سفید یا خاکستری که بیشتر در روی درختان سیب، گوجه، و آلو بهسر میبرد و روی برگها تارهایی میتند و از شیرۀ آنها تغذیه میکند و خسارت بسیار وارد میسازد.
-
هلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خلو› (زیستشناسی) holu ۱. میوهای کرویشکل، گوشتی، درشت، پرآب، و شیرین با پوست نازک به رنگهای زرد، سرخ، و سبز و هستۀ درشت و سخت.۲. درخت این میوه کوتاه با برگهای دراز نوکتیز و شکوفههای قرمز است و آن را با درخت شفتالو، بادام، آلو، یا زردآل...