کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آشکار ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'eškār = شکار
-
جستوجو در متن
-
ابانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابانة] ‹ابانه› [قدیمی] 'ebānat ۱. آشکار کردن؛ واضح ساختن؛ هویدا ساختن.۲. جدا کردن.۳. پیدا شدن؛ آشکار شدن.
-
نمایاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نمایانیدن› na(e,o)māyāndan نشان دادن؛ آشکار ساختن.
-
فرانمودن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farāna(o,e)mudan نمودن؛ نشان دادن؛ آشکار ساختن.
-
ابراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebrāz ۱. ظاهر ساختن؛ آشکار کردن.۲. بیرون آوردن.
-
تشنیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašni' بسیاربدگفتن از کسی؛ کسی را زشت شمردن؛ عیوب کسی را آشکار کردن؛ رسوا ساختن کسی.
-
افشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: افشاء] 'efšā ۱. فاش کردن؛ آشکار کردن.۲. پراکنده ساختن.۳. فاش شدن.
-
تبیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabyin ۱. توضیح؛ تفسیر.۲. آشکار ساختن.۳. [قدیمی] بیان کردن.
-
توضیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوضیح] to[w]zih ۱. واضح کردن؛ آشکار ساختن.۲. شرح دادن.۳. شرح و بیان.
-
ظاهر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، مقابلِ باطن] zāher ۱. پیدا؛ آشکار؛ هویدا؛ نمایان.۲. (اسم) از نامهای خداوند.〈 ظاهر ساختن: (مصدر متعدی) = 〈 ظاهر کردن〈 ظاهر شدن: (مصدر لازم)۱. آشکار گشتن؛ نمایان شدن.۲. [قدیمی، مجاز] تحقق یافتن.〈 ظاهر کردن: (مصدر متعدی...
-
اشاعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اشاعَة] 'ešā'e ۱. فاش کردن؛ آشکارا کردن.۲. پراکنده ساختن.۳. رواج دادن.۴. فاش و آشکار کردن خبر.
-
اعلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'lān ۱. آشکار کردن؛ ظاهر ساختن.۲. (اسم) نوشته یا ورقۀ چاپشده که بهوسیلۀ آن مطلبی را به اطلاع عموم میرسانند؛ آگهی.
-
بث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] bas[s] ۱. پراکنده ساختن.۲. برانگیختن غبار.۳. فاش کردن خبر.۴. آشکار کردن راز و اندوه خود.
-
کشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kašf ۱. آشکار ساختن؛ پیدا کردن.۲. برهنه کردن.۳. پی بردن به چیزی که پیش از آن مجهول بوده.۴. (تصوف) ظهور حقایق غیبی بر سالک.