کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آس و پاس،آس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اسّ، جمع: اساس] [قدیمی] 'os[s] اصل هرچیز؛ بنیاد؛ شالوده؛ پایه؛ پی.
-
جستوجو در متن
-
پوکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: poker] poker نوعی بازی و قمار با ورق شبیه بازی آس.
-
رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] rand درختی کوچک با برگهای بیضی و خوشبو و گلهای سفید کوچک که معمولاً در اروپای جنوبی و آسیای غربی میروید؛ درخت عود؛ درخت غار؛ مورد؛ آس.
-
چهارآس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. فرانسوی] ča(ā)hār[']ās چهار تکخال؛ چهار ورق از ورقهای گنجفه که بر آنها نقش تکخال است. Δ در بازی آس برنده است و بالاتر از ورقهای دیگر است.
-
حق ناشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] haqnāšenās آنکه حق نعمت کسی را فراموش میکند و پاس نمیدارد.
-
پاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: passe] (ورزش) pās در بازیهای گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود.〈 پاس دادن: (مصدر متعدی)۱. (ورزش) = پاس۲۲. در قمار، نوبت خود را به حریف دادن.۳. [مجاز] حواله دادن کسی به جایی یا به کس ...
-
یتاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹یتاغ› [قدیمی] ya(o)tāq پاس؛ کشیک؛ نگهبانی؛ حفظ و حراست: ◻︎ تو مست شراب و خواب و ما را / بیخوابی کشت در یتاقت (سعدی۲: ۶۲۳).
-
کنام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] konām ۱. جایگاه حیوانات چرنده و درنده؛ شبگاه دد و دام: ◻︎ چو یک پاس بگذشت درندهشیر / به سوی کنام خود آمد دلیر (فردوسی: ۲/۲۲).۲. چراگاه.۳. آشیانه.
-
پاسگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pāsgāh ۱. محل پاس.۲. جای پاسبان.۳. (نظامی) مکانی برای کنترل تردد که زیر نظر و مراقبت مٲمور نظامی اداره میشود.
-
واترپولو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: water-polo] (ورزش) vāterpolo نوعی ورزش شبیه فوتبال، که در استخر بزرگی بین دو دستۀ هفتنفری صورت میگیرد. توپ با دست پاس داده میشود و هریک از بازیکنان سعی دارند توپ را داخل دروازۀ حریف کنند.
-
سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sang] sang ۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند؛ سنگ ترازو؛ سنجه.۳. [قدیمی] مقیاسی برای اندازهگیری آب ج...