کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsude ۱. آرام؛ آرامگرفته.۲. فارغ؛ آسایشیافته؛ دارای آسایش؛ آنکه در حال استراحت است؛ بیدرد؛ بیغم؛ نگهداریشده؛ حفظشده؛ محفوظ؛ درامان.
-
واژههای مشابه
-
آسوده خاطر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] 'āsudexāter آسودهدل.
-
آسوده دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] 'āsudedel آسودهخاطر؛ کسی که دلواپس و مضطرب نباشد: ◻︎ کسی خسبد آسوده در زیر گل / که خسبند از او مردم آسودهدل (سعدی۱: ۷۹).
-
جستوجو در متن
-
فارغ البال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹فارغبال› [مجاز] fāreqolbāl ۱. آسودهخاطر؛ آسودهدل؛ فارغالحال.۲. (قید) با آسودگی خاطر.
-
خاطرجمع
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] [عامیانه، مجاز] xāterjam' ۱. مطمئن.۲. آسودهخاطر.
-
تن آسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹تنآسای› [قدیمی، مجاز] tan[']āsā کسی که همواره در بند آسایش و آسودگی است؛ آسودهتن؛ خوشگذران.
-
قرص
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [؟] qors ۱. محکم؛ سخت.۲. آسوده؛ راحت.
-
مرفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moraffah ۱. در رفاه و آسایش؛ آسوده.۲. (قید) با آسایش.
-
ترفیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarfih در رفاه و آسایش قرار دادن؛ آسوده و تنآسان کردن.
-
آسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āsān، مقابلِ دشوار] 'āsān امری که انجام آن به راحتی ممکن باشد؛ بدون تلاش زیاد؛ به راحتی؛ سهل؛ آسوده.
-
امن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'amn ۱. بیترسی؛ مطمئن.۲. آسایش؛ آرامش قلب.۳. (صفت) آسوده.
-
دلگرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] delgarm ۱. آسوده و مطمئن.۲. خشنود.۳. [مقابلِ دلسرد] امیدوار.
-
مرفه الحال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moraffaholhāl ۱. آنکه در رفاه زندگی میکند؛ آسودهحال.۲. (قید) با آسودگی.