کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= شیر نر)] 'asad ۱. (نجوم) پنمجمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.۲. پنجمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با مرداد؛ شیر.
-
واژههای همآوا
-
اسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی (= شیر نر)] 'asad ۱. (نجوم) پنمجمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.۲. پنجمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با مرداد؛ شیر.
-
جستوجو در متن
-
ریبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ریبال، رئبال] [قدیمی] ribāl اسد؛ شیر درنده.
-
ذنب الاسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) zanabol'asad ستارهای روشن در صورت فلکی اسد که در دم او جا دارد؛ قطبالاسد.
-
غادی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qādi ۱. کسی که در بامداد میرود.۲. (اسم) اسد؛ شیر.
-
سرحان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سِراح و سراحین] (زیستشناسی) [قدیمی] serhān ۱. ذئب؛ گرگ.۲. اسد؛ شیر.
-
قلب الاسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qalbol'asad ۱. (نجوم) روشنترین ستارۀ صورت فلکی اسد.۲. وسط تابستان.
-
منطقةالبروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِنطقَةالبروج] (نجوم) mantaqatolboruj دایرهای که حرکت انتقالی زمین در آن صورت میگیرد و آن را به دوازده قسمت مساوی تقسیم کرده هر کدام را برج و هر برجی را به اسمی مینامند (حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، ...
-
مثلثه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مثلّثَة] [قدیمی] mosallase ۱. (ادبی) ویژگی حرفی که دارای سه نقطه است: پ.۲. ویژگی هرسه برجی که بر طبیعتی واحد دلالت کنند.۳. (ادبی) = مثلث〈 مثلثهٴ آبی (مایی): (نجوم) [قدیمی] سه برج حوت و سرطان و عقرب.〈 مثلثهٴ آتشی (ناری): (نجوم) ...
-
صرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صرفَة] sarfe ۱. (نجوم) ستارهای روشن از قدر اول بر ذنب اسد که منزل دوازدهم ماه است: ◻︎ بیصرفه در تنور کن آن زر صرف را / کاو شعلهها به «صرفه» و عوا برافکند (خاقانی: ۱۳۴).۲. سود؛ بهره؛ فایده.۳. [قدیمی] مهرهای که زنان با آن مردان را افسو...
-
شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šēr] (زیستشناسی) šir ۱. پستاندار گوشتخوار و درنده، از خانوادۀ گربهسانان، و به رنگ زرد که نر آن در اطراف گردن یال دارد.۲. (صفت) [مجاز] شجاع؛ دلیر.۳. آن روی سکه که دارای تصویر شیر بوده.۴. (نجوم) برج اسد.〈 شیر بالش: [قدیمی] صورت شی...