کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آسان یاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آسان یاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsānyāb آنچه به آسانی بهدست آید؛ آسانرس؛ سهلالوصول.
-
واژههای مشابه
-
آسان گذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āsāngozār کسی که زندگانی را به خود سخت نگیرد و غصۀ بیش و کم نخورد؛ آنکه عمر را به خوشی و آسانی بگذراند: ◻︎ به آسانگذاری دمی میشمار / که آسان زید مرد آسانگذار (نظامی۵: ۹۹۵).
-
آسان گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsāngovār غذایی که زود هضم شود؛ سریعالهضم؛ سریعالانهضام.
-
آسان گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ سختگیر] [قدیمی] 'āsāngir آنکه کارها و پیشامدها را بر خود آسان گیرد و سهل شمارد؛ سهلانگار.
-
تن آسان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تناسان› [قدیمی، مجاز] tan[']āsān ۱. تندرست؛ سالم.۲. راحتطلب؛ تنبل.۳. در آسایش؛ راحت: ◻︎ سرای سپنجی بدینسان بُوَد / یکی خوار و دیگر تنآسان بُوَد (فردوسی: ۱/۲۱۶).