کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزار گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ازار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ezār ۱. شلوار.۲. [قدیمی] لنگی که به کمر میبستند؛ لنگی؛ فوطه.۳. [قدیمی] هرچیزی که با آن بدن را میپوشاندند؛ پوشاک.
-
ازار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ایزار، ازاره، هزاره› [قدیمی، مجاز] 'ezār ۱. پایین هرچیز.۲. = ازاره
-
بی آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bi'āzār کسی یا چیزی که آزار نمیرساند؛ بیخطر: حیوان بیآزار.
-
مردم آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) mardom[']āzār کسی که با مردم بدرفتاری میکند؛ ستمگر؛ بیرحم.
-
دل آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] del[']āzār ۱. کسی یا چیزی که مایۀ رنجش و آزردگی خاطر باشد.۲. معشوق ستمگر.
-
جان آزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] jān[']āzār ظالم؛ ستمکار؛ جفاپیشه.
-
جستوجو در متن
-
انتقام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enteqām رفتاری عمدی که برای آزار و اذیت کسی به تلافی کار بد او انجام میشود؛ کینه کشیدن از کسی؛ کینه گرفتن؛ کینهتوزی.
-
شکنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: šikēnĵak] ‹اشکنجه› šekanje آزار دادن کسی برای تنبیه، گرفتن اقرار، یا واداشتن به انجام کاری.〈 شکنجه کردن: (مصدرمتعدی)۱. شکنجه دادن؛ رنجوآزار دادن.۲. آزار کردن متهم با آلات و ادوات شکنجه تا از او اقرار بگیرند.