کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزادی به قید ضمانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آزادی خواه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (سیاسی) 'āzādixāh ۱. آزادیطلب؛ دوستدار آزادی.۲. طرفدار دموکراسی و رژیم مشروطیت.
-
جستوجو در متن
-
چه
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) če ۱. چه چیز؟.۲. (قید) چگونه؛ از کجا.۳. (صفت) کدام.۴. (صفت) برای ابراز شگفتی و تعجب به کار میرود: چه عجب!، چه بد!.۵. (حرف ربط، قید) زیرا؛ به علت آنکه.۶. (قید) [قدیمی] چرا؟؛ به چه دلیل؟.
-
کمتر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kamtar ۱. به مقدار یا تعداد اندکتر از دیگری.۲. (صفت) [مجاز] کوچکترین؛ اندکترین: کمتر توجهی به من نکرد.۳. [قدیمی، مجاز] بیارزشتر؛ پستتر.۴. (قید) [قدیمی] بهندرت.
-
جیرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [انگلیسی: giro، مٲخوذ از ایتالیایی] (اقتصاد) jiru امضا کردن پشت سفته یا سند که به امضای دیگری است، برای ضمانت پرداخت آن؛ پشتنویسی.〈 جیرو کردن: (مصدر متعدی) (اقتصاد) =جیرو
-
ضمانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضَمانة] ze(a)mānat ۱. ضامن شدن؛ کفیل شدن؛ بر عهده گرفتن.۲. [قدیمی] دچار شدن به بیماری دائم که گاهبهگاه شدت کند و موجب زمینگیری شود.
-
آرزومندانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) 'ārezumandāne ۱. به حال آرزومندی.۲. مانند آرزومندان.
-
به ناگاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) benāgāh = ناگاه 〈 بهناگاه
-
به ویژه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) beviže = ویژه 〈 بهویژه
-
قلندرانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [معرب؟. فارسی] qalandarāne به روش قلندران؛ مانند قلندران.
-
کم کم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹کمکمک› kamkam اندکاندک؛ به تدریج.
-
کودکانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) kudakāne به روش کودکان؛ مانند کودکان.
-
کورکورانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kurkurāne به روش کوران؛ نسنجیده؛ کورانه.
-
لوندانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) lavandāne به روش لوندان؛ همچون لوند.
-
له
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی، مقابلِ علیه] lah برای او؛ به نفع او.