کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آزادمرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آزادمرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آزادهمرد› 'āzādmard ۱. آزاده؛ جوانمرد: ◻︎ بمرد از تهیدستی آزادمرد / ز پهلوی مسکین شکم پر نکرد (سعدی۱: ۵۱).۲. اصیل؛ نجیب.۳. ایرانی: ◻︎ به گیتی مرا نیست کس همنبرد / ز رومی و توری و آزادمرد (فردوسی: ۵/۳۰۲).
-
جستوجو در متن
-
حر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حرّ، جمع: اَحرار] hor[r] ۱. آزاد؛ آزاده؛ آزادمرد.۲. [قدیمی] کریم؛ جوانمرد.۳. [قدیمی] برگزیده.
-
آزاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: āzātak] 'āzāde ۱. آزاد.۲. اسیر جنگی ایرانی آزادشده پس از جنگ ایران و عراق.۳. [قدیمی] آزادمرد؛ جوانمرد.۴. [قدیمی] اصیل و نجیب.۵. [قدیمی] وارسته: ◻︎ ز مادر همه جنگ را زادهایم / همه بندهایم ارچه آزادهایم (فردوسی: ۳/۱۰).۶. [قدیمی] آن...