کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آرزومندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آرزومندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ārezumandi ۱. میل؛ رغبت؛ شوق؛ اشتیاق.۳. [قدیمی، مجاز] دلباختگی؛ عاشقی.
-
جستوجو در متن
-
اشتیاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eštiyāq شوق داشتن؛ آرزومند چیزی شدن؛ آرزومندی.
-
مشتاقانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی. فارسی] moštāqāne همراه با اشتیاق و آرزومندی.
-
آرزومندانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) 'ārezumandāne ۱. به حال آرزومندی.۲. مانند آرزومندان.
-
بود
فرهنگ فارسی عمید
(فعل سوم شخص مفرد از مصدر بودن) bovad باشد. Δ هنگام استفهام و آرزومندی گفته میشود: ◻︎ بُوَد آیا که در میکدهها بگشایند / گره از کار فروبستهٴ ما بگشایند (حافظ: ۴۱۰ حاشیه).
-
مشتاقی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] moštāqi مشتاق بودن؛ آرزومندی: ◻︎ مشتاقی و مهجوری دور از تو، چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی (حافظ: ۹۸۴).
-
نزاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nezā' ۱. جدال؛ ستیزه.۲. گفتگو و کشمکش؛ مجادله؛ بگومگو.۳. [قدیمی] آرزومندی؛ مشتاقی.