کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آذوقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آذوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹آزوغه، آزوق، آزوقه› 'āzuqe ۱. غذایی که در سفر با خود بردارند؛ توشه.۲. خواربار که در خانه نگه دارند.
-
واژههای همآوا
-
آزوغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āzuqe = آذوقه
-
آزوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āzuqe = آذوقه
-
جستوجو در متن
-
آزوغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āzuqe = آذوقه
-
آزوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āzuq = آذوقه
-
آزوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āzuqe = آذوقه
-
راه توشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رهتوشه› [قدیمی] rāhtuše توشۀ راه؛ آذوقۀ مسافر.
-
علوفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: علوفَة، جمعِ علف] 'olufe ۱. (زیستشناسی) = علف۲. [قدیمی، مجاز] آذوقه.
-
ره توشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹راهتوشه› rahtuše توشۀ راه؛ آذوقۀ مسافر: ◻︎ نهادم عقل را رهتوشه از می / ز شهر هستیش کردم روانه (حافظ: ۸۵۲).
-
غله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غلَّة، جمع: غِلال و غَلاّت] qalle ۱. دانۀ حاصل از زراعت گیاهان تیرۀ گندمیان، مانندِ جو، گندم، ارزن، برنج، و امثال آنها.۲. [قدیمی] حاصل زراعت این گیاهان که هنوز برداشت نشده است.۳. [قدیمی] آذوقه.۴. [قدیمی] درآمد و دخلی که از کرایۀ خانه یا...