کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آذری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آذری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آذر) 'āzari ۱. مربوط به آذر.۲. مربوط به آذربایجان: موسیقی آذری.۳. از مردم آذربایجان۴. (اسم) زبانی از شاخۀ زبانهای هندوایرانی که در آذربایجان متداول بود.۵. (اسم) زبان ترکی رایج در آذربایجان.۶. [قدیمی] به رنگ آتش: ◻︎ ز خونی که ...
-
واژههای همآوا
-
آزری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آزر، جد مادری یا عموی ابراهیم خلیل) [عربی. فارسی] 'āzari ۱. ساختۀ آز: ◻︎ دگر به روی کسم دیده برنمیباشد / خلیل من همه بتهای آزری بشکست (سعدی۲: ۳۲۶).۲. [مجاز] زیبا: ◻︎ جدا گشت از او کودکی چون پری / به چهره بهسان بت آزری (فردو...
-
جستوجو در متن
-
برغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] [قدیمی] borqu = بوق: ◻︎ آه سحر از نایژۀ صبح برآمد / بیجان به هوا چون نفس از لولهٴ برغو (آذری: مجمعالفرس: برغو).
-
کرخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کرخت› karax, kerex ۱. بیحس: ◻︎ سر چاه چنین مباش کرخ / زآنکه چاه است بر سر دوزخ (آذری طوسی: مجمعالفرس: کرخ).۲. (قید) با حالت سستی و بیحالی.