کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آدمی سیرتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آدمی سیرتی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [معرب. فارسی. عربی. فارسی] 'ādāmisirati خوشخویی: ◻︎ نخست آدمیسیرتی پیشه کن / پس آنگه ملکخویی اندیشه کن (سعدی۱: ۱۴۴).
-
واژههای مشابه
-
آدمی خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی] 'ādamixār = آدمخوار
-
آدمی سیرت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی. عربی] 'ādamisirat خوشخوی؛ خوشاخلاق؛ کسی که دارای صفات پسندیده است.
-
آدمی کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] ‹آدمکش› [قدیمی] 'ādamikoš ۱. آنکه مردم را بکشد؛ قاتل؛ آدمکش: ◻︎ میباش طبیب عیسوی هُش / اما نه طبیب آدمیکش (نظامی۳: ۳۷۷).۲. [مجاز] بیرحم.