کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
آجیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
آجیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آجده، آژیده، آژده، آزده› 'ājide ۱. فروکردهشده.۲. بخیه.۳. ناهمواریهای سطح چیزی مثل ناهمواری سوهان.
-
جستوجو در متن
-
آجین
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آجیدن) ‹آژن› 'ājin ۱. = آجیدن۲. آجیدهشده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمعآجین.
-
سوهان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سوهن› so[w]hān ابزار فولادی آجیدهشده که برای ساییدن فلزات یا چوب به کار میرود.
-
بخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bax[i]ye ۱. کوک؛ آجیده.۲. کوکهایی که روی پارچه با دست یا چرخ خیاطی زده میشود.〈 بخیه زدن: (مصدر متعدی)۱. بخیه کردن.۲. کوک زدن پارچه.۳. دوختن درز جامه یا چیز دیگر.۴. (پزشکی) دوختن پوست بدن یا عضوی که برای عمل جراحی شکافته شده.